داشتم گرههای کور هندزفریام را باز میکردم که افتادم وسط یک بحث اضطراری و گوشم را سپردم به خانم میانسالی که روی صندلی آبی مترو کنارم نشسته بود و با تلفن همراهش حرف میزد:
- حالا چون همسرت ابراز علاقهی کلامی بلد نیست ینی بهت علاقه نداره؟! واسه همین میخوای جدا شی؟! میدونی منو همسرم شونزده ساله داریم با هم زندگی میکنیم، هیچوقت بِهَم نگفتیم چقدر همدیگرو دوس داریم اما میدونم وقتی میره تو آشپزخونه و زیر کتری در حال جوشو کم میکنه و چایی میذاره ینی دوسم داره، وقتی از سرکار میاد و جلو در جورابشو در میاره که بوی خستگیاش اذیتم نکنه ینی دوسم داره، وقتی بدون اینکه بگم برام خرجی میذاره ینی دوسم داره... وقتی از سرکار میاد و میرم استقبالش ینی دوسش دارم وقتی غذای مورد علاقشو درست میکنم... وقتی...
گرههای هندزفریام باز شده بود، دلم میخواست ادامه حرفهایش را خودم بنویسم. آهنگ بی کلام باران عشق را پلی کردم، دفترچهام را در آوردم و نوشتم، گاهی باید دوست داشتن را خودمان پیاده کنیم، زیر فرش خانه، بین پولهای توی کیفمان، توی جیب لباسمان، توی غذاهایی که میخوریم یا روی طاقچههای تمیز خانه و عکسهای مهربان توی قاب عکس...
چرا همیشه همه چیز را حاضر و آماده میخواهیم؟! چرا تلاش نمیکنیم با چشم باز به زندگی نگاه کنیم، یک سبد برداریم و دوستت دارمهای ناگفته را لا به لای روزمرگیهایمان پیدا کنیم و بگذاریم لب طاقچه...
نگاهم را توی مترو چرخاندم و مردها و زنهایی را دیدم که دوستت دارمهایشان را در قالب خستگی پوشیده بودند و دستشان پر از محبت بود، نوشتم بعضی مردها دوست داشتن را میآورند میگذارند توی یخچال و به دستهای خشک و خستهی مرد میانسالی نگاه کردم که نایلون پر از میوه را نگه داشته است، نوشتم بعضی زنها دوستت دارمهایشان را در آغوش میگیرند و به مادری که ثمرهی عشقش را در آغوش گرفته لبخند زدم...
ابراز محبت کلامی تمام دوست داشتن و تنها نشانهی عاشق بودن نیست، گاهی باید سکوت پر از محبت اطرافیانمان را براساس رفتارهایشان ترجمه کنیم و جملهی "او دوستم ندارد" را به دست فراموشی بسپاریم...
- نازنین عابدینپور
کیک به
https://sarashpazpapion.com/recipe/820c48d6a7d54e9a8a9945774ebf8fc6
دوست داشتین دستورشو ببینین...
...